محل تبلیغات شما
نتیجه تصویری برای پانداها




میشگا سرش رو بلند کرد و توی چشمهای ویشگا طوری نگاه کرد کهانگار فرو رفت تا اعماق قلب ویشگا ، اصلا حوصله ی تفصیل نداشت

وقت کم بود و دلش انباری بود از حرف هایی که اگه میخواستاونا رو خالی کنه توی دل تشنه ی ویشگا باید ساعتها که نه روزها و شبها میشستندتو کلبه ی چوبی و با هم حرف میزدند مثل جیک جیک بدون انقطاع کنجیشگها. تا دلش خالیبشه پس مصلحت کوتاه حرف زدن بود برا همین با نفسی که پر از آه بود گفت:

تو میخواستی من تو رو ببینم خب من دیدم .

تو میخواستی که من تو رو بشنوم خب شنیدم .

تو میخواستی که من تو رو بو کنم خب بو کردم .

تو میخواستی که من تو رو حس کنم خب حس کردم .

تو میخواستی من تو رو هضم کنم خب من هضمت کردم .

تو میخواستی که من

تو میخواستی که من رو عاشق وجود خودت کنی خوب من عاشق وجودتشدم .

حالا برو تو کار خودت رو کردی .

بذار من با عاشق شدنم تنها باشم و برای عشقمبسوزم و قربون صدقه ش برم .

عاشقانه هام رو هر روز به پاش بریزم و لذت ببرم از اظهاراحساسم.

من زمان رو محکوم نمیکنم .

من با زمان مدارا میکنم و هر روز برای عشقم یه روز تازهمیسازم تا از بوی تازگیش زنده بمونم.

بعدش آروم سرش گذاشت روی یه تیکه تنه ی درخت کنار سرش وچشمهاش بست . خیلی خسته بود باید یه کم میخوابید.   


حقیقت درد نیست آگاهیست

نگاهش کرد و خوابید

شاهراه آشنایم بود چشمانت ولی

تو ,رو ,میخواستی ,خب ,ی ,کنم ,تو میخواستی ,من تو ,که من ,میخواستی که ,تو رو

مشخصات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

پربیننده ترین وبلاگ ژنتیکی: وبلاگ دانشجویان بیوتکنولوژی دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره) وبلاگ برای تمام گیمر ها ❤خــ ــلـ ـوتـــــــ گــ ــاه مـــ ــن و عـــ ـشـــ ــقـــ ــم❤ سایت تفریحی نظام صنفی کارهای کشاورزی و منابع طبیعی شهرستان بهشهر تبلیغات اینترنتی | بازاریابی اینترنتی | تبلیغات برای صادر کنندگان swatatdomar دفتر خاطرات خبر سرا genfiturjay